صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

گنج حکمت

گمان

  • اثر: کلیله و دمنه
  • ترجمه: نصرالله منشی

 

گویند که بطّی در آب روشناییِ ستاره می‌دید. پنداشت که ماهی است؛ قصدی می‌کرد تا بگیرد و هیچ نمی‌یافت.

قلمرو فکری:

می‌گویند که مرغابی‌ای در آب روشنایی ستاره می دید. فکر کرد که ماهی است؛ تلاش می‌کرد تا آن را بگیرد اما هیچ ماهی پیدا نمی‌کرد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بط

مرغابی

پنداشت

گمان کرد

قصد کردن

         خواستن، تکاپو

نمی یافت

بدست نمی آورد

گویند که بطی در آب روشنایی می‌دید  ß  جمله مرکب:

  • گویند  ß  فعل، گذرا به مفعول و متمم، مضارع اخباری (می گویند)؛ جمله هسته
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش مفعولی
  • در  ß  حرف اضافه
  • آب  ß  متمم قیدی
  • روشنایی  ß  مفعول
  • می دید  ß  فعل ساده، ماضی استمراری؛ جمله وابسته

پنداشت که ماهی است  ß  جمله مرکب

  • پنداشت  ß  فعل، گذرا به مفعول، ماضی ساده؛ جمله هسته
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش مفعولی
  • ماهی  ß  مسند
  • است  ß  فعل اسنادی، گذرا به مسند، مضارع اخباری؛ جمله وابسته
  • حذف نهاد (آن روشنایی ماهی است)

قصدی می‌کرد تا بگیرد  ß  جمله مرکب:

  • قصد  ß  مفعول
  • می کرد  ß  فعل گذرا به مفعول، ماضی استمراری؛ جمله هسته
  • تا  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش قیدی
  • بگیرد  ß  فعل تام، گذرا به مفعول، مضارع التزامی؛ جمله وابسته
  • حذف مفعول (او را بگیرد)

و هیچ نمی‌یافت  ß  جمله ساده:

و  ß  حرف پیوند همپایه ساز

هیچ  ß  ضمیر مبهم، مفعول

نمی یافت  ß  فعل تام، ماضی استمراری منفی، گذرا به مفعول

قلمرو ادبی:

بط  ß  نماد انسان های خام

روشنایی  ß  استعاره از امید بیهوده

ماهی  ß  استعاره از نتیجه مطلوب

 

چون بارها بیاموزد و حاصلی ندید، فروگذاشت.

قلمرو فکری:

چون بار‌ها تلاش کرد و نتیجه‌ای نگرفت، از آن کار صرف نظر کرد.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بیازمود

امتحان کرد

حاصل

فایده، سود، نتیجه

فروگذاشت

رها کرد

چون بارها بیازمود و حاصلی ندید، فروگذاشت  ß  جمله مرکب:

  • چون  ß  حرف پیوند وابسته ساز؛ جمله پس از آن در نقش قیدی
  • بارها  ß  قید
  • بیازمود  ß  فعل تام، ماضی ساده، گذرا به مفعول؛ جمله وابسته
  • حذف مفعول
  • و  ß  حرف پیوند همپایه ساز
  • حاصل  ß  مفعول (ی ناشناس)
  • ندید  ß  ماضی ساده
  • فروگذاشت  ß  فعل پیشوندی، گذرا به مفعول، ماضی ساده؛ جمله هسته

قلمرو ادبی:

فروگذاشتن  ß  کنایه از ناامید شدن و رها کردن

 

دیگر روز هرگاه که ماهی بدیدی، گمان بردی که همان روشنایی است؛ قصدی نپیوستی و ثمرات این تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند.

قلمرو فکری:

از روزهای بعد هر بار واقعا در آب رودخانه ماهی می‌دید، گمان می‌کرد (مثل دفعه های قبل) باز هم نور است نه ماهی؛ پس دیگر تلاشی برای شکار ماهی نمی‌کرد، و نتیجه‌ی این تجربه [از روی نادانی] این بود که هر روز گرسنه می‌ماند!

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

دیگر روز

روز دیگر

بدیدی

می‌دید

گمان بردی

گمان می‌کرد

قصد پیوستن

قصد کردن

ثمرت

ثمره، فایده، نتیجه

تجربت

تجربه

دیگر روز هر گاه که ماهی بدیدی، گمان بردی که همان روشنایی است  ß  جمله مرکب:

  • دیگر روز  ß  گروه قیدی
  • دیگر  ß  صفت مبهم، وابسته پیشین
  • هر گاه که  ß  حرف پیوند وابسته ساز
  • ماهی  ß  مفعول
  • بدیدی  ß  ماضی استمراری(می دید)، گذرا به مفعول؛ جمله وابسته
  • گمان بردن  ß  فعل مرکب
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز
  • همان روشنایی  ß  گروه اسمی، مسند
  • همان  ß  صفت اشاره، وابسته پیشین
  • است  ß  فعل اسنادی، گذرا به مسند؛ جمله هسته

قصدی نپیوستی  ß  جمله ساده:

  • قصدی  ß  مفعول (ی ناشناس)
  • نپیوستی  ß  نمی پیوست، ماضی استمراری منفی

و ثمرت این تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند  ß  جمله مرکب:

  • و  ß  حرف پیوند هم پایه ساز
  • ثمرت  ß  نهاد
  • این تجربت  ß  گروه مضاف الیهی
  • این  ß  صفت مضاف الیه
  • تجربت  ß  مضاف الیه
  • آن  ß  ضمیر اشاره، مسند
  • بود  ß  فعل اسنادی، گذرا به مسند، ماضی ساده؛ جمله هسته
  • که  ß  حرف پیوند وابسته ساز
  • همه روز  ß  گروه اسمی، قید
  • گرسنه  ß  مسند یا قید
  • بماند  ß  فعل، ماضی ساده؛ جمله وابسته

قلمرو ادبی:

گمان و همان  ß  جناس

ثمرت و تجربت  ß  سجع


سایر مباحث این فصل